من نمیخوام خدایی نکرده گناهی گردنم باشه و توصیه به طلاق کنم
یک راهی که خودم رفتم میگم بهت من با مردی که آسون گیر تر از این بود با هزار سیاست حرص راه اومدم
اگر پسرم بدنیا نیومده بود هیچ تلاشی نمیکردم خودم رو پیر کنم
و توی عقد هم خودم رو گول زدم که بهتر میشه همین حرف اطرافیان که باید برای زندگی تلاش کرد نباید با تقی و توقی طلاق گرفت و مشاور و باید موند و مشاوره رفت و درست میشه موندم و تواوج جوونی یک چشمم اشک بود یک چشمم خون ما هیچوقت هم چنین قهر طولانی نداشتیم زندگی که بخواد همش توش قهر و کینه باشه درست نمیشه
بهت میگم نه از موندن بترس نه از رفتن بشین دودوتا چهارتا کن ببین اررشش رو داره اصلا خوبی چی داره این اقا حواست هست فردا بچه بیاری دختر مخصوصا چه بر سر اون دختر در میاره اون مرد
قشنگ بشین فکراتو بکن از هیچی هم نترس مرگ یکبار شیون هم یکبار به خودش هم بگو بگو من نمیتونم بسازم با این رفتارهات تمام دمش رو کوتاه کن غرور زیادی ورش نداره بگه همینه که هست اگر همینه که هست پس گورش رو گم کن بندازش بیرون