تو دیوار آگهی لباس مجلسی گذاشتم طرف با اکانت زنونه اومده فکر میکنه من نمیفهمم داره ازم حرف میکشه ، منم گفتم بذار اول ببینم چیا میگه بعد قشنگ برینم بهش ، برگشته میگه سایزت چنده و تنخور بده و آدرس بده بیام ببینم و فلان منم گفتم اول وویس بده ، میگه وویس چرا خیالت راحت من خانم هستم منم گفتم برو درتو بذار بابا ایکبیری حتی تو اینجا هم دست از سر ما بدبختا برنمیدارید؟ بابا چقد حال بهم زن هستید ، این هیچی رفتم یه جا برای کار ، یارو تا منو دید گفت اگه هدفت پوله من میتونم بیشتر هم بهت بدما ، منم گفتم آهان اونوقت لابد در عوض از من میخوای نماز های قضای ننتو بخونم آره ؟😏 اینم هیچی ، رفتم برای اجاره کردن خونه ، بنگاهی چشم ازم برنمیداشت بخدا من نه قیافه آنچنان خوشگلی دارم نه آرایش میکنم نه جلب توجه ساده ی ساده ام ولی طرف داشت بحثو میکشید به این که چون تنهایی بهت خونه نمیدن بیا من خودمو شوهرت جا بزنم بهت خونه بدن 😏
به والله من دیگه با بابای خودمم تنها نمیمونم ، دیگه فهمیدم دنیا کثیف تر از اونیه که فکرشو میکنم ، کم کم دارم از ازدواج هم زده میشم چون حس میکنم طرف یه روزی ولم میکنه میره با یکی دیگه ، حتی دلم نمیخواد چشمم تو چشم نر جماعت بیفته ، تا اومدم به خودم ثابت کنم که این با بقیه فرق داره یه اتفاقی افتاد که فهمیدم اینم مثل بقیه هستش.