تو حیاط خونمون نمیره هرکاری میکنیم چشمشو از حدقه دراوردن مادرش ولش کرده از حیاط ما نمیره ک نمیره یکی دو روز اول با سنگ میزدم فرار میکرد الان منو میبینه میخاد از بالای دیوار بپره روم از هرچی گربس متنفرم بابا این همه خونه نمیرع حیاط همسایه منو دخترم بشدت میترسیم دستشویی نمیتونیم بریم میخواد ازبالای دیوار بپره رومون اونقدم میو میکنه منو میبینه هی دنبالم راه میاد اونقدم کثیفه من چندشم میشه تو حیاط رخت پهنکن گذاشتم میترسم بره روش.فکنم تو حیاطمون دنیا امده نمیره کسی راه کار داره چیکار کنیم بره مامانم میگ ب شوهرت بگو دستکش دستش کنه بندازه تو گونی ببره بندازه یجای دور