دیروز عصر دلم گرفته بود پاشدم با یکی از فامیلامون رفتیم پارک همینکه نشستیم ی خانواده دیگه امدن کنارمون نشستن خیر سرمون شام از بیرون گرفتیمو اینا بچه کناریمون هی لیوان یکبارو با خاک پر میکرد میریخت اینور انور پرت میکرد رو کسایی که از پیاده رو رد میشدن تازه شروع کرده بودیم بخوریم ی لیوان خاکو پرت کرد وسط سفره همه چیمون شد خاکی رفت تو چشای پسرم اعتراض کردیم مادرش گفت ندیده حتما فقط همین از دیشب انگار ی تنفر ازشون تو وجودمه یعنی بچه رو تو خیابون ببینم نصفش میکنم بچه بچه ام نبود ۸. ۹ سالش بود حتی ی معذرت خواهیم نکردن خانوادش دیدن قشنگ ما همه چیو ریختیم وسط سفره بردیم انداختم اشغالی
بعنی خاک تو سر همچین مامانایی
تقصیر بچه نیست
ننه باباش مقصرن
خاک تو سر پدر مادرش ، چقدر بی شعور
بعضیا فرهنگ بیرون رفتن ندارن خاک تو سرش با بیخیالیش
مقصر خانواده های بی شخصیت و بیشعورشونن
به اعصابت مسلط باش خشم فقط به خودت آسیب میزنه .منم از همچین بچه ها و مادراشون حالم بهم میخوره
متاسفانه بعضیا فقط زاییدن بلدن متاسفانه ما ی همچین بچه ای رو تو فامیل داریم یبار هم حسابی خودم بچه رو دعوا کردم ک ب دعوای بزرگ ختم شد
وقتی پدر مادر بچه رو تربیت نمیکنن بقیه باید تربیتش کنن این ی قانونه
بچه که سرش نمیشه
پدر و مادرش باید حواسشون باشه
جواب های هویه
باید سفره و آشغالها رو پرت میکردین رو سفره و زیر اندازشون
من این چیرا رو که میبینم اول دعا میکنم من مثل این مادرا نشم دوما تمام سعیمو میکنم بچه رو کنترل کنم به دیگران آسیب نزنه که بخوان دعوا کنن
وایی چه بی فرهنگ ،چه ریلکس ،اینجور آدما پیر نمیشن باور کن.
حالا بچه من بود باباش لهش میکرد
بخدا بچه یکسالهههه من ک هنوز یکساله چ میفهمههه
تولد دعوت بودیم خونه اقوام دخترم این ور میرفت اونور میرفت میخاست روی میزها رو خالی کنه بهم بریزه هی دنبالش بودم صدمه ای نزنه جایی رو ب هم نریزه بقیه میگفتن بچس چکار داری
اگر خدایی نکرده کاری هم میکرد یعالمه عذرخاهی میکردم
واقعا حرصم گرفت
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
