سلام خانوما دختر عمو شوهرم همسایمونن خیلی همشون زبون دراز و ببخشید بی ادبن اصلا بزرگتر کوچیکتر حالیشون نیست حتی به مامان بزرگ شوهرمم کلی بی احترامی میکنن(دختر عمو حق شوهرم نیست)ولی مثلا از بچگی پیش هم بزرگ شدن و اینا ولی شوهرم چشم دیدنشون رو نداره اینقدر همه ازشون بدشون میاد بعد این سلیطه فوش پدر بهم داد منم کم نیاوردم ولی خب نتونستم مثل اونم پتوپاره باشم همه چی به زبون بیارم بعد این خانوم چندوقت دیگه عروسیشه به شوهرم گفتم من عروسیش عمرااا اگه برم تو هم نباید بری گفت واسه چی نرم داماد دوستمه(فامیلشونم هست) فامیلیم مگه من بخاطر اون سگ میخوام برم.تو دعوای منو این خانوم طرف منو گرفت حتی گفت کم بارش کردی و با مامان باباش دعوا کرد که چرا اونا چیزی بهش نگفتن.الان خیلی ناراحت و عصبیم که میگه عروسیش میرم بنظرتون چیکار کنم؟
خیلی بد دعوا کردیم گفتم من نمیرم تو کجا میری گفت من نمیتونم خودمو بخاطر دعوای لفظی دوتا زن خراب کنم جدا از اینا مگه فقط خانواده عروس آشنان که من نرم به داماد چی بگم که دوستمه و....
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
یه دل میگه برم برم یه دل میگه نرم نرم طاقت نداره دلم دلم بی تو چه کنم پیش ای عشق زیبا زیبا خیلی کوچیکه دنیا دنیا با یاد تو ام هرجا هرجا ترکت نکنم سلطان قلبم توهستی توهستی دروازه های دلم را شکستی شکستی پیمان یاری به قلبم تو بستی تو بستی با من پیوستی