بعد همش میگفتن خونه کهنه است قبلا دست مستاجر بوده و خونه قبلیش بهتر بوده و ...
خالم همش میگفت ما از ساختمون روبروتون میخواستیم آپارتمان ۴ ام مون رو بخریم ولی دو دل بودیم
زنداییمم از اول تا آخر میگفت من رفتم بوتاکس نمیتونم سرمو خم کنم😂😂
سر یک ساعت هم با قیافه ناراحت پاشدن رفتن
اصلا چشم نداشتن ببینن
همش زنداییم میگفت فک میکردم خونه جدیدش خیلی بزرگ باشه ولی کوچیکه😑😑