2777
2789
عنوان

خاله و زندایی حسودم

107 بازدید | 7 پست

سلام به همه بیاین از حسودی نزدیک ترین افرادم بهتون بگم من تازه خونمو عوض کردم 

خونه خودمون رو دادیم اجاره مامانم یک خونه مرکز شهر داشت اونو رفتیم اجاره کردیم

تا مرکز شهرمون دو دقیقه پیاده راهه

فامیل مامانم خیلی پولدارن همه دکتر و وکیل و ...

ولی چشمتون روز بد نبینه اونقدر خسیس و حسودن که خدا میدونه

اگه هستین بقیه شو بزارم

بعد مامانم هی اصرار کرد بگه اینا بیان کمکم

منم مخالف بودم چون میشناختمشون

بالاخره مامانم کار خودشو کرد و گفت آره بیاین کمک و ... خودشون هم از فوضولی داشتن میمردن که بیان خونه رو ببینن

اینا با قیافه های ناراحت خیلی اومدن و انگار توی راه زده بودنشون

بعد همش میگفتن خونه کهنه است قبلا دست مستاجر بوده و خونه قبلیش بهتر بوده و ...

خالم همش میگفت ما از ساختمون روبروتون میخواستیم آپارتمان ۴ ام مون رو بخریم ولی دو دل بودیم

زنداییمم از اول تا آخر میگفت من رفتم بوتاکس نمیتونم سرمو خم کنم😂😂

سر یک ساعت هم با قیافه ناراحت پاشدن رفتن

اصلا چشم نداشتن ببینن

همش زنداییم میگفت فک میکردم خونه جدیدش خیلی بزرگ باشه ولی کوچیکه😑😑

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مامانم یک خونه مرکز شهر داشت اونو رفتیم اجاره کردیم 

اینو متوجه نشدم 


خوب شد زمان مختار فضای مجازی نبود وگرنه دار ودسته اوباش کوفه هشتگ میزدن: نه به اعدام شمر_نه به اعدام عمر بن سعد_نه به اعدام حرمله🙌(نحوه شهادت شهید آرمان و شهید عجمیان، تا مغز استخوانم را سوزاند😓)

همش چرت و پرت میگفتن 

به مامانم میگفتن باید خودت میومدی می‌نشستی نه دخترت حیف تو نیست ؟

مامانمم انگار حرفا روش تاثیر گذاشته بود

آخر شب شروع به غرغر کرد باهام و بعد هم قهر کرد با بابام

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز