2777
2789

بیاین یه سناریو بنویسیم. مثلا یه سناریو از کراشمون یا یه چیز ترسناک و روانی...به نظرم باحال میشه! منم نگاه میکنم ولی خودمم مینویسم. بعد از اون هر پروفی که بخواد رو براش می‌سازم (بچه ها تو چت جی پی تی می‌سازم واقعا چیز دیگه ای برا جایزه به ذهنم نمی‌رسه.) کوتاه باشه هم توجیه در حد ۵ خط خوبه!♥️🥺

برو چت جی بی تی براش سناریو و دیدگاه‌هات تعریف کن حرف بزن در آخر بهترین داستان رو خودش برات می‌نویسه

با سابقه ۳ بار تا الان تعلیق شدن بخاطر گفتن حقیقت😐 جدا از این موضوع من همیشه یک دختر پرانرژی و قوی بودم یک دختر دیوانه و پایه تو زندگی من پر از تصمیمات و کارها هستش که آدم با حتی کمی عقل انجام نمیداد اما من دادم با اینکه بارها زمین خوردم اما بازم پا شدم من روی پای خودم ایستادم من کسی بودم که پرستاری را با تمام امنیت ها شغلی را رها کردم و وارد بازار کار آزاد شدم.من دختریم که ۲۰۶ فروختم نیسان آبی خریدم وانت نیسان به دردم نخورد فقط چون دوست داشتم خریدم.من دختریم که با اینکه شنا بلد نبودم از ارتفاع پریدم تو رودخانه و غرق شدم تا یک قدمی مرگ رفتم ،چرا ؟ چون عشق کردم اون لحظه باید بپرم با صدها از این قبیل مثال ها.. زندگی منو از چی میترسونی؟  

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

برو چت جی بی تی براش سناریو و دیدگاه‌هات تعریف کن حرف بزن در آخر بهترین داستان رو خودش برات می‌نویسه

نه من فقط می‌خوام با بقیه بچه ها حذف بزنم وگرنه اون اوکیع!🌺♥️

بارها در رویاهایم میچرخم. وقتی چشمانم را میبندم، خاطرات با اشک هایم در هم می آمیزند. از روزی که نمیدانستم در چنین آتشی گرفتار خواهم شد.از روزی که نمیدانستم آن چشم های مشکی، برایم روشن تر از هر چیزی خواهند شد. انقدر که ذره ذره وجودم را ببلعند و در خود بسوزانند. 

با هر چرخش، دستان گرمش را روی کمرم خیال میکنم. یاداوری کوچکی از آنچه برای نخستین بار میان ما رخ داد. در مکان و زمانی اشتباه.

شاید من درگیر گناهانی بودم که خود به آن دامن زده بودم.

پس از هر چرخش، چیزی که مقابلم نمایان میشود خون است. خونی به تیرگی وجودم، ذهنم و افکارم. خونی که جلوی پایم جاری است و سعی میکنم من را در خودش غرق کند. همچون رودخانه ای که بی مهابا برای گرفتن جان قربانی خویش میکوشد.

وبعد، صدای فریادی که در وجودم میپیچد. فریادی که دردهایم را به من یاداور میشود. تنها کاری که میتوانم بکنم، فرار است.

میدم تا از این همهمه رهایی یابم. میدوم تا شاید دستانش من را از تباهی که خودش برایم به ارمغان اورده بیرون کشیدند. میدوم تا ان خود را از ان گودال ارغوانی خون و صداهایی گوش خراش برهانم. میدوم تا خود را به ستاره هایی برسانم. تا شاید انها من را درک کنند و بگذارند در روشناییشان گم شوم. اما هر چه میدوم، تنها خستگی نصیبم میشود.

صدای فریاد بلند تر میشود و خون از دست هایم بالا می ایند. همچون باریکه های اب به سمت قلبم مجاری میشوند. و سپس، همچون تیر تیزی به هدف خود اصابت میکند. آن را میشکافند و وجودم را نابود میکنند. همچون خراشی که در روحم ایجاد میشود، همچون شکافی که در افکارم پدید می اید و همچون دردی که نمیتوانم منشا آن را بیایبم. 

و ناگهان متوجه میشوم. تمام ان لحظات ترسناک، تمام ان چیزی که ازش میگریختم، خودم بودم. صدای فریاد از اعماق وجودم بلند میشود و خون، بر پوستم بوسه میزند.

من عوض شدم. شکستم و از بین رفتم. من شکست خوردم. نمیتوانم از چیزی که که خودم ساختم، فرار کنم. نمیتوانم از شعله های اتشی که روزی برانگیختم، زنده بیرون بیایم. 

چون من اولین قربانی خودم بودم.

و هنگامی که بعد از اخرین چرخش، چشمانم را باز میکنم، رویایم با اشک هایم از من میگریزند. همانگونه که خودم سعی داشتم از خودم فرار کنم. 

من اکنون چیزی به جز یک ادم معمولی نیستم

زندگیِ چندمته كه توقع داری هيچ اشتباهی نكنی؟!

بارها در رویاهایم میچرخم. وقتی چشمانم را میبندم، خاطرات با اشک هایم در هم می آمیزند. از روزی که نمید ...

عالی بود! به خدا خیلی خوب نوشتی...خب از همین اول حس میکنم تو برنده ای. خب هر چی بگی که برات بسازم انجام میدم.♥️

عالی بود! به خدا خیلی خوب نوشتی...خب از همین اول حس میکنم تو برنده ای. خب هر چی بگی که برات بسازم ان ...

مرسی عزیزم 

نیازی نیست :)

اینکه شما تایم گذاشتید و خوندینش برای من بهترین هدیست 

زندگیِ چندمته كه توقع داری هيچ اشتباهی نكنی؟!

#دلا_و_هیولاها (پارت یک )


پوکر فیس به شیشه ماشین نگاه کردم، لعنتی یه جا نشستن خستم کرده بود.

پلی لیست آهنگام همه رو اونقدر گوش داده بودم که حفظ بودم و حالی بهم نمی‌داد، تو مسافرت بودیم و میخواستم بریم اصفهان!

بگذریم که سه بار مسیر رو گم کرده بودیم و از ماشین های همراهمون جدا شده بودیم!

سه تا ماشین بودیم.. دوتا عمو هام و عمم..

اونقدر از این سفر غر زدم و ایراد گرفتم یادم رفت خودمو معرفی کنم! دلا هستم (مخفف دلاریس)، دلی هم بهم میگن و 18 سالمه..

آری آری با بچه طرف نیستین!

به بقیه خانواده هم آشنا میشین اما اول با :

استاد درجه یک : باباخرسع آشنا بشین (بابام) ایشون رکوردزن حرص دادنه! تا حرف بزنی صدتا حرف زده و میپرونتت اونور.. مدال بعدی برای شوخی ها و جوک های بی مزه اش هست!

وزیر اعظم چوسان : مامان خرسه (مامانم) زیر دست باباخرسه و خبرچین درجه یک!استاد بحث کردن..

یه مورد عالی برای صحبت رازها (اینو نشنیده بگیرین)

ناظم انظباطی : پو کوچولو (خواهرم)

فوق العاده عالی برای مسخره بازی، کیس مناسب برای اذیت کردن!



من این یکی از داستانامه 

ما چه میدونیم آدمایی که امروز می بینیم، با چه حالی سرپا هستن... پس یا مهربون باشیم یا "ساکت"

بارها در رویاهایم میچرخم. وقتی چشمانم را میبندم، خاطرات با اشک هایم در هم می آمیزند. از روزی که نمید ...

چه قشنگ نوشتی ✨🌱

خیلی خوبه 🥺 ❤️ 🥺 

ما چه میدونیم آدمایی که امروز می بینیم، با چه حالی سرپا هستن... پس یا مهربون باشیم یا "ساکت"

#دلا_و_هیولاها (پارت یک )پوکر فیس به شیشه ماشین نگاه کردم، لعنتی یه جا نشستن خستم کرده بود.پلی لیست ...

وایی خیلی خوب بود! فقط لقب مادرتون!😂😂♥️

به نوشتن ادامه بده...موفق میشی!♥️

گوینده اخبار با صدای بی احساس همیشگی اش صحبت می‌کند ولی انگار یه تغییراتی تو صداش ایجاد شده؛ تغییراتی که بوی ترس میده.

«به گزارش منابع محلی، نیروهای پشتیبانی خط اول برای مهار مردم مبتلاشده به پدیده‌ی اِن شکست خوردند.

مؤسسه‌ی روان‌شناسی شهر توکیو تمام تلاش خود را می‌کند تا انگیزه و هدف قربانی های پدیده ان را تشخیص دهد.

برای بررسی دقیق‌تر، با پروفسور تتسویا کوروساوا، مدیر ارشد تحقیقاتی مرکز کنترل اختلالات سطح بالا (مگوسا)، گفتگو خواهیم داشت...»

تلویزیون را خاموش می‌کنم. می‌ترسم از روزی که بگویند دیگر هیچ امیدی نیست...و بهتر است تسلیم سرنوشتمان شویم.

دلم می‌خواهد به بهترین دوستم، ناتسومی، زنگ بزنم؛ اما اگر او هم مبتلا شده باشه چی؟ به هیچ‌کس اعتماد ندارم...ترجیح می‌دهم در تنهایی بمیرم، تا اینکه یک روانی مرا بکشه.

اینم یه تیکه از داستانمه!♥️🌺

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792