هَل مِن ذَابّ ٍ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسولِ الله
عجب استغاثه ای کرد
از این استغاثه معلومه،
امام داره غیرتهای دینیشون رو تکون میده،
یعنی کیه که از حرم پیغمبر دفاع کنه،
تا استغاثه تمام شد
بدن حر شروع کرد به لرزیدن،
اومد پیش عمر سعد ملعون،
امیر، نقشه ات چیه با حسین ؟
گفت همینقدر برات بگم بنامون همینه سرشو جدا کنیم ،
بدنش رو مُثلِه مُثلِه کنیم
الله اکبر
حر، نامه ننوشته بود به ابی عبدالله،
تا یقین کرد اینها بناشون،
کشتن حسینه،
به بهانه ی آب دادن مرکبش،
ازلشکر، جدا شد،
مخفیانه آمد سمت خیمه ها،
بعضیا حتی گفتند،
چکمه های جنگیش رو بیرون آورد،
دور گردنش انداخت،
خاکها رو برداشت رو سرو روش ریخت آمد محضر ابی عبدالله،
اول اعتراف کرد آقاجان،
من همونیم که راه تو و زن و بچت رو بستم،
من همونیم که دل بچه هاتو به لرزه درآوردم
هَل لِی مِن تَوبَة
آیا توبه ی من قبوله یا نه؟
امام دیگه عطف به ما سبق نکرد ،
شناسنامش رو لو نداد،
اولین جمله ای که فرمود این بود،
اِرفَع رَأسَک
سرتو بلند کن
یعنی هر کی در خونه ی حسین بیاد دیگه سربه زیر نیست،
این شبا من و تو هم میتونیم به بهانه ی ابی عبدالله،
بگیم هَل لِی مِن تَوبَة
هر کی در خونش بیاد
دیگه خجالت زده نیست
از اینجا به بعد دیگه مدیریت جلسه با خود حسینه،
آخه امام صادق فرمود
لَیَنظُرُ إلی مَن یَبکیه
خود ابی عبدالله به گریه کنان نظر میکنه،
یعنی الان منظر چشم حسین قرار گرفتی ،
نظر حسینم اثرش اینه
فَیَستَغفِرُ لَه
یعنی بلافاصله بر گریه کنش استغفار میکنه ،
دست گداییت رو بیار بالا،
بزار همه بدخواهان امامت
همه دشمنان علی و اولاد علی
که توسلات ما رو متهم به شرک میکنند
بشنوند و ببینند و بدانند
ما به واسطه ائمه با خدا آشتی میکنیم
دسته گداییت رو بیار بالا
بالحسین الهی العفو...