بچه ها ماجرا از ابن قراره مامانه من دوس نداره من ازدواج کنم
به چند دلیل مزخرف
یکی اینکه فامیلمون ازدواج کرده طلاق گرفته چشش ترسیده میگم خب به من جه
دو میگه به بابات فرصت بده هنوز درگیر داداشته ، میگم من خودم جهازم رو میگم ، وام ازدواجم ۶۰۰ میلیون یه ۲۰۰ تومنم میزارم با ۸۰۰ میلیون یه جهاز معمولی بخرم (بعد ما رسم داریم ۴ تیکه به دامادم بدیم)
اون وقت داداشم عروسیش و خونش و ماشینش بابام داده
بعد داداشم کلی قرص بالا اورده سرچی ، سر زنش ،پدرزنش همون دو سه تا دونه آبکشم نمیخره
اون وقت من ۲۳ ساله کلی خواستگار رد کنم تا بابام به خاطر دادلش احمقم وصعش بهتر بشه
دارم میگم خودم جهازم رو میخرم بازم قانع نمیشه
میدونید چرا ، چون فردا علاوه بر بابام میخواد منم داداشم رو حمایت مالی کنم