پسرم ۲ سالشه داشت با آبجیش بازی میکرد تو حیاط
میدویدند یهو اومد کنار پله خورد زمین
کنار چشمش کبود شد قط یه نخود
روی بینینش هم زخم شد یکم
مردم واقعا
بهش اب دادم دیدم بهتر شد بازی کرد دیگ نبردم دکترخیلی حالم بد شد
الان باباشون اومد دخترمو برد بیرون
منم پیش پسرم دراز کشیدم اون خوابیده
دارم گریه میکنم
بخدا خیلی سخته
هم اذیتم میکنن خیلی
هم اونجور ک باید نمیتونم برسم بهشون هرچی میدوم دنبالشون باز کم میارم
من همش ۲۳ سالمه توان بدنی و ذهنی دیگ ندارم
من مامان بدیم
چرا خدا دوتا فرشته بهم داده وقتی نمیتونم ب خوبی نگهدارمشون