من ۲سال پیش تو کلاس کنکورم با یه پسری همکلاسی بودم
اون روزا رابطمون خیلی خوب بود همش چت میکردیم ، حرف میزدیم و اینا خیلی باهم شوخی داشتیم
تا اینکه من بعد از کنکور دیگه رفته رفته رابطمون کم تر شد و دیگه وارد دانشگاه شدیم جفتمون سرمون شلوغ شد دیگه رابطمون قطع شد
تا اینکه دیروز زنگ زد من خیلی سورپرایز شدم کلی باهم گفتیم خندیدیم یکساعت تلفنی حرف زدیم یهو گفت من جلو در خونتونم بیا پایین ببینمت . رفتم جلو در نشستم تو ماشینش دیدم دو تا هم بستنی برجی خریده بود از این خیلی بلندا دو ساعت طول کشید تا خوردیمش کلی چالشی بود خوردنش در حینشم کلی مسخره بازی دراوردیم و از هر دری حرف زدیم ، کلیم بهم گفت چقدر تغییر کردی چقدر خوشگل تر شدی
اخرش که بستنیه تموم شد به شوخی گفتم این چی بود خریدی چقدر سخت بود خوردنش
گفت که اخه مناسبتی بود گفتم خاص باشه
گفتم چه مناسبتی ؟ گفت عقد کردم با فلانی ( من فلانی رو میشناسم )😶😶😶