شده باران بزند قلب تو دیوانه شود؟
همه ی خاطره ها نزد تو بیگانه شود؟
شده از دست کسی یکدفعه دلگیر شوی؟
او درآغوش کسی باشد و تو پیر شوی؟
شده با جان و دلت عاشق و مجنون باشی؟
او کنار دگری باز تو دلخون باشی؟
شده روزی برسد بغض امانت ندهد؟
آنقدر گریه کنی هیچ ز یادت نرود؟
من پراز دردمو این است غم دیرینم
همچون فرهاد شدم کوه غمم شیرینم