هشت ماه کات بودیم
برگشتم اولش عاالی بود همه چیز
فک کردم عوض شده
کادو میخرید صبوری میکرد محبت میکرد
ولی فقط دو ماه تونست نقاب بزنه
بعدش بدتر و عصبی تر و بد دهن تر از قبل شد
طوریکه قابل تحمل نبود
باهاش کات کردم
جالب اینجاس دوباره التماس و گریه و خواهش ک برگرد
اما هرگز برنگشتم