مامانم یکم مریضه و حالش زیاد خوب نیس
من دیشب دیر رفته خونه و دیر خوابیدم بخاطر همین صبح بیدار نشدم غذا بپزم
از همون صبح انقد غر زد بهم
بعد ظهر که بیدار شدم یکم رفتم تو اتاقم مرتبش کنم برگشتم بیام سر سفره ناهار بخورم که مامانم گفت مگه توام میخوری؟
اول فکر کردم شوخی میکنه بعد دیدم واقعا غذا رو خوردن واسه من نزاشتن😐🥲
منم بهم برخورد ناراحت شدم ک چرا برا بقیه میپزه ولی من اضافی ام فقط؟
بعدش دیدم یذره غذا از شب قبل برام گرم کرده اورده😑من که اصلا دلم نمیخوایت ولی دیدم بغض کرده خودسم ناراحته خوردم نخواستم ناراحت ترش کنم
جدیدا از این مدل رفتارا زیاد میکنه..
مثلا لباسا هما رو میندازه لباسشویی لباسا منو جدا میکنه میگه خودت باید یاد بگیری و به فکر باشی
میگم حداقل به من بگو لباسامو نمیندازی لباسشویی که من خودم بندازم بی لباس نمونم😒😒😒