اومدم یه روستایی تو شمال خونه اجاره کردم میخوام ۵ ماه بمونم. من کل سالهای عمرمو شهر زندگی کردم. خونهی اجارهای پنجرههاش به سمت باغ و کلی اردک و غاز باز میشه از یه طرف دیگه دشت سرسبز و خود خونه نوساز و بزرگ و مبله هست. هدفم عوض کردن حال و هوا و رسیدن به آرامش بوده داخل روستا هم رفت و آمد زیاد نمیکنم همه سلام و احوال میکنن معذب میشم هر روز تو چشم باشم امکاناتشم خوبه تقریبا کار واجب رو میرم شهر
تا الآن صدام درنیومده ولی ۹۹درصد ساکنین اینجا فکر میکنن ففط واسه جنگ اومدم در حالیکه مدتهاست هدفم آرامشه برای مدتی و مدااااام و در کمال ناباوری میگن تو اینجا نمیتونی بچهی شهری سختته برگرد شهرتون که امن شده😶 انگار اونجا چه غلطی میکردم که اینجا نمیتونم. یعنی یک نفر نبود بهم نگه اینجا سختت هست چون روستاست درحالیکه دارم حال میکنم یعنی من غیرطبیعیم یا اینا کرسیشعر تلاوت میکنن!؟