یه چیزی فراتر از سخته برام. جدای موضوع مامانم من از بچگی با آشتی کردن بعد قهر مشکل دارم و نمیتونم حس خوبی به طرف داشته باشم یه چیز وحشتناکه برام واسه همین با کسی به آسونی قهر نمیکنم..
ولی حرفتون رو قبول دارم. حیف سیاست ندارم و پارو حسم نمی‌ذارم.
مامانم میگفت نه ما قهر نبستم. خانمه میگفت اگه نیستین پاشو ببوسش..
جلو بقیه در حد رفع نیاز حرف میزنم ولی خب بازم مشخصه...مثلا مامانم سوالی از من داره میره از بقیه میپرسه خب این خیلی ضایعستتتتتتت...
اگرم جلو جمع باهاش گرم بگیرم مامانم طلبکار تر از همیشه میشه و فک میکنه من میخوام باهاش آشتی کنم و دنبال بهونم و..بجای پی بردن به اشتباهاش بدتر میشه باهام..ولی سعی میکنم یکم بهتر باشم و تو خونه با رفتارم بهش بفهمونم این یه تظاهره جلوی بقیه..
بخدا اونقدددد نشون نمیدم. چیزی بخوام بگم واجب باشه میگم بهش. ولی مامانم سوالاشو از بقیه میپرسه.مثلاوقتی با دختر عموم از حیاط میریم تو هال مثلا میگم. جایی که از من بپرسه از دختر عموم میپرسه کی در زد؟ و هزاران رفتار اینطوری.
حتی بچه ۵ ساله همسایه بهم گیر داده بود اون روز.. از بس مامانم فرستاده بودش به من اینو بگه اونو بگه.. فهمیده بود خودمون حرف نمی‌زنیم..
ولی حرف قشنگی زدین ممنون
ای خدا چرا مادرت اینجوریه، چرا روح و روان دخترشو اینجوری کرده... عزیزم اون زن همسایه رو ببخش، اون به عقل خودش خواسته ثواب کنه... مقصر اصلی مادرته که باعث شده همچین رابطه ای بین دخترمادر شکل بگیره... مادرت که فکر نکنم تغییر بکنه، ولی خودت بخاطر روح و روان خودت هم که شده باید تغییرکنی، پیش مشاور برو و یه راه حلی پیدا کن تا از این برزخ بیرون بیای...
درسته کاملن حق داری....ببین من مامانم خوبه خب اما خیلی با خاله هام شیش هستن و معمولا ماکوچکترین قدم برداریم خاله هام خبر دارن و همیشه یسری توقعات داره ک ما درحق خاله ها دایی ها انجام بدیم من خودمم ازاین بابت خیلی اذیتم بخدا ...ولی بخاطر خوبیهاش مجبورم کناربیام
این کارو کنم مامانم بابام میشکنم که. این خانمه خیلیییییی به مامان بابام لطف داشته اینا ام همینطور خیلی باهم داد و گرفت دارن خلاصه. ولی خانم فضولیه مثلا دیشب انقد داشت جیغ میرد رو آبجی ۵ سالم که چرا داری دستتو میشوری تو این بی آبی. خشکم زد هیچی نگفتم..
حالا این مهم نیست اصلا. فامیلو چه کنم.. چجوری جلوشون حفظ ظاهر کنم.. خیلی برام سخته..
شرایط برام وحشتناک تر ازیناست و نه تنها از سمت مامان. در واقع مامان من با این رفتارش همچنان فرشته نجات زندگی منه این فرشته که میگم منظورم از خوبی نبست منظورم اینه انقد شرایط بدی دارم که کسی که کمترین ناراحتی رو از سمتش دارم تو خانواده مامانمه.
ممنونم بابت حرفای قشنگت خانم مهربون.. مشاور قطعا لازمه ولی فک کنم تنها کاری که الان از دستم بر میاد حفظ ظاهر جلو مردم و سیاست و پا گذاشتن رو احساساتمه.. امیدوارم بتونم..
