ببینید من ی پسرخاله دارم از بچگی فقط اون منو دوس داشته ۱۵ سال بزرگتره ولی نه پیامبر نه امامارو قبول نداره ولی همیشه بم گفته معصومه شماره کارتتو بده واست پول بفرستم یا گفت شهریه دانشگاتو خودم میخوام بدم من که نذاشتم یا کیک خامه ای میدونه من دوس دارم چندوقتی یبار مثلا به بهونه شب نشینی میاد خونمون میاره خواستگاریم مامانم گفت اینا سگ دارن من نمیزارم باش ازدواج کنی البته بهونشه چون بدش میاد که اعتقادی نداره که البته منم خیلی بدم میاد که اینجوری اعتقاداتشه ولی همیشه باهام خوبه صبح ها همیشه سلام صبح بخیر میفرسته شبم شب بخیر من ۲۳ اون ۳۸ سالشه اینم بگم من اصلا قیافه خاصی ندارم هرچی خواستگار داشتم همه کارگر بی پول صفر ولی فقط به دل اون نشستم هی کاش اینطوری نبود اعتقاداتش کلا همیشه تو گل گیر کردم