2777
2789

من میخواستم وامم رو نصف کنم با همسرم ( اینم بگم همسرم قرار شد ضامن بیاره از فامیلاشون که نشد) ولی هر دفعه پدرشوهرم میگفت نده بهش نده بهش  

من تلاش زندگیم میکردم ولی دیدم پدرشوهرم اینطور میگه 

و وام من برج یک درومد و تا الان دست دست شد و ضامن مشکل داشت ضامن بعدیم با اجازه پدر شوهرم فقط میتونه بیاد . 

پدر شوهرم زنگ زد به بابام و گفت پولارو ندید بهش به ( همسرم) پول نداره فلان نداره بابام گفت می‌خوام ماشین کنم براش گفت نه ماشین برای چیه فلان بدید به من نصف نصف 


و ندادم و فروختم به غریبه  

جاریم پیام داده چرا فروختید به غریبه و اینا میدادید به پدرشوهر ماشین میخواد چکار 

اصلا با وام های الان چیز خاصیم میشه خرید مگه؟ 

میگ وام خودش کافیه( همسرم) 

«به دنیا که آمد پدرش النگوهای عروسی مادرش را فروخت.قوچ چاق و چله ای را زمین زد و تمام درو همسایه و فک و فامیل را نذری داد.وقتی سیزده سالش بود کیف پول مادرش را دزدید.در هفده سالگی یک نفر را کشت. خانواده اش تمام داروندارشان را فروختند تا توانستند دیه دخترک را بدهند.وقتی بیست سالش بود یک تزریقی خیابان خواب شده بود و مادرش شب و روز دعا می‌کرد کسی او را بکشد تا با پول دیه اش بتواند دختران دم بختش را شوهر بدهد. در یک شب برفی زیر پل به قتل رسید،قاتلش جوان معتادی بود که هفت روز بیشتر در زندان دوام نیاورد.» این یک داستانِ ، اثر بلقیس سلیمانی . که با نوشتن این داستان ، بخشي از تفكر مردسالار يعني تمايل افراد به داشتن كودك پسر به جاي كودك دختر را به باد انتقاد گرفته است.                 «کاربری جدید نیستم اکانت دارم و به درخواست خودم تعلیق شدن🧘🏻‍♀️.»

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چرا خودت نگرفتیش

ضامن نداشتم

«به دنیا که آمد پدرش النگوهای عروسی مادرش را فروخت.قوچ چاق و چله ای را زمین زد و تمام درو همسایه و فک و فامیل را نذری داد.وقتی سیزده سالش بود کیف پول مادرش را دزدید.در هفده سالگی یک نفر را کشت. خانواده اش تمام داروندارشان را فروختند تا توانستند دیه دخترک را بدهند.وقتی بیست سالش بود یک تزریقی خیابان خواب شده بود و مادرش شب و روز دعا می‌کرد کسی او را بکشد تا با پول دیه اش بتواند دختران دم بختش را شوهر بدهد. در یک شب برفی زیر پل به قتل رسید،قاتلش جوان معتادی بود که هفت روز بیشتر در زندان دوام نیاورد.» این یک داستانِ ، اثر بلقیس سلیمانی . که با نوشتن این داستان ، بخشي از تفكر مردسالار يعني تمايل افراد به داشتن كودك پسر به جاي كودك دختر را به باد انتقاد گرفته است.                 «کاربری جدید نیستم اکانت دارم و به درخواست خودم تعلیق شدن🧘🏻‍♀️.»
بگوبتوچه عفریته

چی بگم اخه 

من اگر پدرشوهزم میخواس کمک همسرم کنه باهاش منم میتونسم خودم بدم

«به دنیا که آمد پدرش النگوهای عروسی مادرش را فروخت.قوچ چاق و چله ای را زمین زد و تمام درو همسایه و فک و فامیل را نذری داد.وقتی سیزده سالش بود کیف پول مادرش را دزدید.در هفده سالگی یک نفر را کشت. خانواده اش تمام داروندارشان را فروختند تا توانستند دیه دخترک را بدهند.وقتی بیست سالش بود یک تزریقی خیابان خواب شده بود و مادرش شب و روز دعا می‌کرد کسی او را بکشد تا با پول دیه اش بتواند دختران دم بختش را شوهر بدهد. در یک شب برفی زیر پل به قتل رسید،قاتلش جوان معتادی بود که هفت روز بیشتر در زندان دوام نیاورد.» این یک داستانِ ، اثر بلقیس سلیمانی . که با نوشتن این داستان ، بخشي از تفكر مردسالار يعني تمايل افراد به داشتن كودك پسر به جاي كودك دختر را به باد انتقاد گرفته است.                 «کاربری جدید نیستم اکانت دارم و به درخواست خودم تعلیق شدن🧘🏻‍♀️.»
بالاخره چی شد؟

فروختم به غریبه

«به دنیا که آمد پدرش النگوهای عروسی مادرش را فروخت.قوچ چاق و چله ای را زمین زد و تمام درو همسایه و فک و فامیل را نذری داد.وقتی سیزده سالش بود کیف پول مادرش را دزدید.در هفده سالگی یک نفر را کشت. خانواده اش تمام داروندارشان را فروختند تا توانستند دیه دخترک را بدهند.وقتی بیست سالش بود یک تزریقی خیابان خواب شده بود و مادرش شب و روز دعا می‌کرد کسی او را بکشد تا با پول دیه اش بتواند دختران دم بختش را شوهر بدهد. در یک شب برفی زیر پل به قتل رسید،قاتلش جوان معتادی بود که هفت روز بیشتر در زندان دوام نیاورد.» این یک داستانِ ، اثر بلقیس سلیمانی . که با نوشتن این داستان ، بخشي از تفكر مردسالار يعني تمايل افراد به داشتن كودك پسر به جاي كودك دختر را به باد انتقاد گرفته است.                 «کاربری جدید نیستم اکانت دارم و به درخواست خودم تعلیق شدن🧘🏻‍♀️.»
من ک نفهمیدم جاریت طرف کیو گرفته؟؟

پدر شوهر بنظرم

«به دنیا که آمد پدرش النگوهای عروسی مادرش را فروخت.قوچ چاق و چله ای را زمین زد و تمام درو همسایه و فک و فامیل را نذری داد.وقتی سیزده سالش بود کیف پول مادرش را دزدید.در هفده سالگی یک نفر را کشت. خانواده اش تمام داروندارشان را فروختند تا توانستند دیه دخترک را بدهند.وقتی بیست سالش بود یک تزریقی خیابان خواب شده بود و مادرش شب و روز دعا می‌کرد کسی او را بکشد تا با پول دیه اش بتواند دختران دم بختش را شوهر بدهد. در یک شب برفی زیر پل به قتل رسید،قاتلش جوان معتادی بود که هفت روز بیشتر در زندان دوام نیاورد.» این یک داستانِ ، اثر بلقیس سلیمانی . که با نوشتن این داستان ، بخشي از تفكر مردسالار يعني تمايل افراد به داشتن كودك پسر به جاي كودك دختر را به باد انتقاد گرفته است.                 «کاربری جدید نیستم اکانت دارم و به درخواست خودم تعلیق شدن🧘🏻‍♀️.»
ول کن توازالان نباید ب جاری رو بدی بگو این جورصلاح دونستیم

بنظرتون اشتباه کردم 

چون میگف نصف میکردید بیشتر گیرتون میامد 

منم گفتم اگر میتونستند کمک میکردند ضامن میزاشتند بیاد دروغه؟

«به دنیا که آمد پدرش النگوهای عروسی مادرش را فروخت.قوچ چاق و چله ای را زمین زد و تمام درو همسایه و فک و فامیل را نذری داد.وقتی سیزده سالش بود کیف پول مادرش را دزدید.در هفده سالگی یک نفر را کشت. خانواده اش تمام داروندارشان را فروختند تا توانستند دیه دخترک را بدهند.وقتی بیست سالش بود یک تزریقی خیابان خواب شده بود و مادرش شب و روز دعا می‌کرد کسی او را بکشد تا با پول دیه اش بتواند دختران دم بختش را شوهر بدهد. در یک شب برفی زیر پل به قتل رسید،قاتلش جوان معتادی بود که هفت روز بیشتر در زندان دوام نیاورد.» این یک داستانِ ، اثر بلقیس سلیمانی . که با نوشتن این داستان ، بخشي از تفكر مردسالار يعني تمايل افراد به داشتن كودك پسر به جاي كودك دختر را به باد انتقاد گرفته است.                 «کاربری جدید نیستم اکانت دارم و به درخواست خودم تعلیق شدن🧘🏻‍♀️.»
به جاریت رو نده و درد دل نکن

نکردم ولی بنظرت کارم اشتباهه 

«به دنیا که آمد پدرش النگوهای عروسی مادرش را فروخت.قوچ چاق و چله ای را زمین زد و تمام درو همسایه و فک و فامیل را نذری داد.وقتی سیزده سالش بود کیف پول مادرش را دزدید.در هفده سالگی یک نفر را کشت. خانواده اش تمام داروندارشان را فروختند تا توانستند دیه دخترک را بدهند.وقتی بیست سالش بود یک تزریقی خیابان خواب شده بود و مادرش شب و روز دعا می‌کرد کسی او را بکشد تا با پول دیه اش بتواند دختران دم بختش را شوهر بدهد. در یک شب برفی زیر پل به قتل رسید،قاتلش جوان معتادی بود که هفت روز بیشتر در زندان دوام نیاورد.» این یک داستانِ ، اثر بلقیس سلیمانی . که با نوشتن این داستان ، بخشي از تفكر مردسالار يعني تمايل افراد به داشتن كودك پسر به جاي كودك دختر را به باد انتقاد گرفته است.                 «کاربری جدید نیستم اکانت دارم و به درخواست خودم تعلیق شدن🧘🏻‍♀️.»
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز