سلام خیلی دلم شکسته و بهم ریختم
من دو تا جاری دارم با یکیشون ۱۴ سال تفاوت سنی با یکی ۹ ساله که اسمشو میزارم ریحانه
نزدیک یکساله نامزدم ماه اینده قراره عقد کنیم چون نزدیک عروسیمونه
من روزای اول دوست داشتم از همون اول جاری هام نسبت بهم گارد نداشته باشن واسه همین اواسل باهاشون تماس می گرفتم و خیلی کوتاه احوال ازشون می گرفتم بعد از مدتی دیدم اونا فقط برای اینکه دعوتم کنن خونشون تماس میگیرن باهام یعنی این جاریم که اسمش ریحانست فقط دوباره تماس گرفت منو دعوت کرد کلا توی این یکسال دوباره باهام تماس گرفت منم چند باری تماس گرفتم و دیدم اونا تماس نمی گیرن احوال بگیرم دیگه تماس نگرفتم اینم بگم جاریام پیش چشمم مثل گل هستن و بدی ازشون ندیدم کلا زنای خیلی خوبین
خلاصه ریحانه جاری زمانی بهم گفتن بارداره من تماس نگرفتم باهاشون تبریک بگم چون احساس می کردم دوباره تکاس بگیرم خودمو سبک کردم وقتی اونا دیگه باهام ارتباطی نگرفتن پیش خودم گفتم دیدمشون تبریک میگم دوهفته از اینکه خبربارداریشو شنیدم گذشت تا دوباره نامزدم بهم گفت جنین مشکل داره باید سقط کنن من به مادرم گفتم تماس بگیرم باهاشون گفت نه مامان الان حال روحیشون خوب نیست بخوان صحبت کنن حالشون بعد میشه گذشت سه چهار روز تا امسب دیدمش خونه جاری بزرگه