با پارتنرم مشکل داشتیم خدا خودش میدونه چقدر دوسش داشتم مامانش و داداشش میدونن رابطمون با دل شکسته خیلی ناراحت بودم میخواستم فقط پارتنرم بیینم. باهاش حرف بزنم خیلی حالم بد بود اون روزا پارتنرم تحت تاثیر رفیقاش بود
یا من بد رفتاری میکرد خیلی زیاد
دلم میشکوند منم رفتم درخونشون در زدم التماس مامانش کردم در به روم باز کن من پسرت میخوام باهاش میخوام حرف بزنم در باز کرد هلم داد با سنگ زد بهم بهم گفت تو خرابی خدا میدونست ک من از عشق زیادی دوس داشتن زیادی رفتم اونجا خیلی دلم شکوند حرفای بد بهم زد همش بهش میگفتم این شما هستید ک با من اینجوری رفتار میکنید گفت که آره سلیطه تر خودت ندیدی گفتم من اومدم اینجا فحشت دادم آخه چی گفتم فقط گفتم اومدم فلانی ببینم تو دست کردی سنگ و فحش به من
از خدا میخوام به همین زودی با دل شکسته بره در خونه کسی در بزنه بگه به کمکم کن باهاش همین رفتاری ک با من کرد بشه
اصلا قضاوت نکنید
شما نمیدونید من چی کشیدم تو زندگیم
چرا اینکارا رو کردم چرا غرورم خورد کردم
آدم وقتی عاشق یشه همه کاری میکنه