من و مامانم و مامان دوستم با دوستم 4 تایی دیشب رفتیم پارک مامانامون اولین بار بود همو میدیدن
یهو مادر دوستم پاشد مامانم به من گفت بیین باسن من بزرگ تره یا این
دوستم شنید اخم کرد
بعد رفته خونه به مامانش گفته مامانه ام بهش برخورده
امروز قرار بود بریم بیرون دیدم زنگ میزنم جواب نمیده اخر وقت زنگ زد که من حوصله ندارم برم بعد گفت دیگه خواهشا با مامانت نیا اصلا خوش نگذشت