خودمو گول زدم
برگه نشون که اون خانم عمل شده
خب زن عمل میکنه وفتی مرد مشکل داره هرچی
باشه بازم زن عملرمیکنه
نیمدونم چه جور بگم بهت
انگار اون زنمشکل داشته
بعد تو عمل انجام شده قراربگیرد
بگه بریم ای وی اف کنیم
متوجه ی
اسپرم مشکل داشت
با اولی مشد
بامنم نشد
سدمی برای پبریش گرفت دیگه مطمن شد خدادبهش بچه نمیده
پیارسال سن ۵۰ سالگی فوت
و بکسال از رندگی سومش میگذشت
من دوماه باردار بودم آذر پارسا ل
زندگی جدیدم بودم
واینکه رو خواستگاری گفت چی میشه منم بچه داشته باشم
عکس بچه برادرش نشون
داد
تا مادامی که دنبال بچه بودیم
خوب بود از سه سال
یکسال ونیم اول با من خوب بود
وزن دوست رمانتیک
مسافرتی ولخرج
وخودشبقته
وز ندگی کن نبود
مردکنه مستقل
ومن شوهری فکر میکردم چقدر منو دوست داره
چقدر وابسته
بعد چقدر رکب خوردم
در قل فکر. راهم نداد اونی کا میخواستم نبستی!!
مرد مشکل دار
گفت نمیخوام باهات زندگی کنم خودمنمیخواستم مامانم خواست ازدواج کنم
چون زن نگه دار نبود
یک علت دلم سوخت واسه گفتن بچه داد نشدنش
انگار من مسول بچه آوردن براش بودم !