شوهر عمم خیلی مرد مزخرف و پکیج ویژگی های منفیه هیچ خوبی ای نداشته برای من که هیچ کلی ام بدی داشته
چمیدونم مسخره میکرده شوخی میکرده من اصن آدمم حسابش نمیکردم بهش نگاهم نمیکردم بازم ول نمیکرد میگفتم شعورش همینقدره
ما مسافرت بودیم
ولی رفتم بالا پشت بوم با دختر عمم منو دید و عصبانی شد ، فقط من اونجا بودم دختر عمم بیرون پشت بام بود ، بعدش با کف دستاش زد تو کتفم محکم
من هیچی نگفتم وقتی برگشتیم به مامانم گفتم و مامانم به بابام گفت ، بابام عصبانی شد گفت از اون خونه بیرونش میکنم و فلان و به خواهرم زنگ میزنم میگم و مامانم منصرفش کرد گفت گناه داره خواهرت مشکلات زندگیش زیاده خجالت زده میشه فلان بیسار من نظری ندادم
حالت من به خالم گفتم خالم گفت باید زنگ میزد مامانت کار اشتباهی کرده