خب نمیدونم از کجا شروع کنم یعنی سه سال هیچ خوبی نداشتن
من امشب استوری گذاشتم برا نامزدم بعد خواهرش منو بلاک کرده اینستا اونم رفته بود پشت استوری من استوری گذاشته بود چون بلاک کرده بود ندیدم استوریشو بعد نامزدم گفت استوری گذاشته برام منم اد زدم یهو برگشت گفت حرصت گرفته گفتم نه گفتم خواهراته از چی حرصم بگیرع اما خیلی حرصم گرفته بود از حسودیش 😐
جالب میدونین کجاست جلو رو نامزدم اینقدر خوبن فلان ویسار پشت سرش به خون من تشنع هستن
مادرش هم همینه به خون من تشنع
اما این نامزد من نمی فهمه که پشت سرش با من چقدر بدن فکر می کنه فرشتن
مامانش پرش می کنه با من سرد شده و زنگ ن پیام همش دعوا دیگه خسته شدم
کاش بکشه بیرون از اینها
شما بودین چیکار میکردین