دوشنبه که از دکتر اومدیم خونه همکارشوهرم زنگ زد میای کمک اثاث کشی کمک میخوام شوهرم بهم گفت از اونجایی که ما به این آقا بابت خرید خونه بدهکاریم گفتم برو یه دو ساعتی کمکش کن بیا اونم گفت پس برو خونه بابات شام بذار تا بیام از اون اصرار از من انکار آخه من درد داشتم حوصله خودمم نداشتم رفت بعد نیم ساعت زنگ زد گفت من شب میمونم پیشش نمیتونم خسته بیام دیگه منم قاطی کردم گفتم باید بیای یعنی مگه چقدر زمان میبره
اونم رفت یه بار زنگ زد رفتی گفتم نه نمیرم درد داشتم گفت داریم وسایل داخل کابینت ها رو میچینیم تموم شد بریم سراغ وسایل کمد دیواری
یه بار دیگه پیام دادم کجایی داشت به شیشه ها چسب میزد یه بار دیگه تخت وصل میکنیم