من ازدواج دومم بود مادر شوهرم محضر نیامد البته پسر خودش هم ازدواج دومش بود خواهرشم اومد با اخم و تخم کادو هم نداد ، ما تصمیم گرفتیم زود بچه دار بشیم ، وایسادن مسخره کردن، وقتی ام زایمان کردم نیامدن ، مادر شوهرم بعد ۸ ماه اومد درصورتی که من دخترم اسهال استفراغ شدید گرفته بود حالش بد بود من باید مهمون داری ام میکردم مادر شوهرم انگار اومده بود هتل حتی نگفت ی دقیقه بچه رو بده من کمکت نگه دارم ، دو هفته بود زایمان کرده بودم پدره مادر شوهرم فوت شد تو مرداد شهرشون هم ۵ ساعت راه بود من نرفتم چون تازه زایمان کرده بودم واقعا برام سخت بود همه اینا دلیلی شد که باهم قهر کنیم ، من دلم میخواد تا همیشه کات کنم باهاشون به همسرمم گفتم میگه کات کن حتی خودش هم بلاکشون کرده