2777
2789

امروز یکی از همسایه هام ک دوتا پسر داره با پسرم دوستن وباهم بازی میکنن .

یدونه چوب ب پسر من داده بودن بعد دختر همسایمون پاشو گذاشت این چوبه شکست 

حالا فرداش پسر اومده میگ میدونی این چقد پولش بود بابام پول داده گرفته تو چرا گرفتیش 

پسر منم بی زبون زود اومد پیش من 

منم گفتم اگ دوس نداشتی نمیدادی بهش حالا شکسته دیگ چیکار کنیم 

بعد پسر هی قلدر بازی و پرو بازی دراورد 

پسرمم بهش گفت ب مامانم بی احترامی نکن 

اونم برگشت گفت خفههههه شوووو 

بعدشم رفتن منم گفتم بی تربیت 

(بچه ها فقد۸سالشونه) 

بعد مامانش اومده میگ چرا ب بچه من گفتی خفه شو 

هعی حرف و بحث منم هیچی نگفتم 

همسایمم گفت من اینجا بودم این بدبخت چیزی نگف 

خانومه ناراحت و طلبکار 

من چیکار کنم؟؟؟؟ 

مثل من براشون از شهرستان سوغاتی میاوردم شوهرم با شوهرش خیلی رفیقه

بیخیال بابا دعوای بچه ها دور روزس فرداش دوبارع باهم بازی میکنن ولی اگه دیدی خیلی اصرار دارع مثله همون ک شکوندین رو واسش بگیرین تا واسع ی چوب سکته نکرده🤣🥴

بعدا فقط دلتنگ خودت میشی،همونی ک دیگه یادت نمیاد كی و کجا جا گذاشتیش💙🖤


خب این چه لحن عقده ای واری بودی که گفتی اگه دوس نداشتی نمیدادی 

میتونستی یه بچه 8 ساله رو یجوری مهربون رد کنی بره نه که زن گنده بشینی دوتا دوتا جوابشو بدی


🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)||

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب این چه لحن عقده ای واری بودی که گفتی اگه دوس نداشتی نمیدادی میتونستی یه بچه 8 ساله رو یجوری مهربو ...

اخه نمیدونی چجوری حرف میزد انگار یه مرد چندساله داره حرفای گنده گنده میزنه 

بی ادبی میکرد 


اخه نمیدونی چجوری حرف میزد انگار یه مرد چندساله داره حرفای گنده گنده میزنه بی ادبی میکرد


در هرصورت وقتی بشینی پا به پای یه بچه بحث کنی خودت کوچیک میشی 

نهایتا اگر خیلی بی ادب بود درو روش میبستی جوابشو نمیدادی 

هم حال بچه گرفته میشد هم مادرش دیگه نمیتونست مدعی بشه بگه چیزی به بچم گفتی

🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)||

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز