عجایب ۱ : من ی دوست داشتم قبلا
هفت تا خاله داشت دو سه تا دایی
شاید اگر دور هم بودن بیشتر از ۵۰ نفر میشدن
اتفاقات:دایی من طلاق گرفته
ی دختری بهش گیر داده ، اومده بود دختره ماشینشو درست کنه عاشقش شد ، از داییم شمارشو گرفت ( دنیا برعکسه😂)
هی دور داییم میگرده ، واسش دستبند چرم طلا خرید عکسشو که دیدیم چقدر قشنگ بود موهاش رنگ شده ولی چندجا بوتاکس و اینا داشت اونم شوهرش متاسفانه اعتیاد داشت و طلاق گرفته بود ی پسر داشت ، تا اینکه ی فیلم داییم اتفاقی از دستش در رفت دید دختره از ما
تو اون فیلمه من و خاله بزرگم که به مسخره های فامیل معروفیم داشتیم یک رقصی میکردیم که هنوزم میبینیم از خنده غش میکنیم اونو دختره دید دیگه پیگیر ما شد زنگگگگ زنگگگ زنگگگ که من میخوام با شما صحبت کنم با خواهرزادت صحبت کنم با خواهرت صحبت کنم 🤧😂
همین شد که دختره عاشق ما شد گفت خانواده شادی این و دارم دوباره زندایی دار میشم 😂😂😂😂 بیشتر از داییم مارو دوست داره:)))
عجایب اقوام ما : ما شاید کل خانواده مون عشق و عاشقی ازدواج کردن ، از داستان عاشقی پدربزرگم که با دوچرخه افتاد دنبال مادربزرگم
تا نامه نگاری های تک تک داییای مادرم تو خانواده ما کمتر کسی سنتی ازدواج کرده🤣