از دیشب تا حالا ضعف دارم صبحونه هم نخوردم و سر نمازم حتی زانوهام میلرزید و سرم گیج میرفت ولی خب چیزی توی خونه نبود
مامانم بیرون بود پشت گوشی بهش گفتم مثل همیشه برای منم کمی خوراکی بیاره اونم اوکی رو گفت
با پلاستیکی پر از کیک با یه آب میوه اومد منم بعد از حموم و نماز ظهر یکی از کیکا رو برداشتم تا بخورم که یهو خانوم شروع کرد به تیکه انداختن و فحش دادن به من که این کیکا برای خودم بود و تو حق نداشتی بخوری
منم قهر کردم رفتم یکم ماکارونی درست کردم براش گفتم نوبت دندون پزشکی داره ضعف نکنه چون کم بود گفتم خودم نمیخورم تا اون بخوره که خانوم شروع کرد به جیغ و داد و کل ماکارونی ها رو انداخت رو زمین و شروع کرد به کفر گفتن به خدا و اماما و فحش های رکیک دادن به من که باعث شد منم بهش بپرم که من توی این خونه نماز میخونم تو حق نداری کفر کنی که بحثمون کشید به گیس و گیس کشی
الانم داره هنوووز غر میزنه و به قول خودش عاقم میکنه واقعا خستم حس میکنم جفتمون نیاز داریم تیمارستان بستری بشیم