بچه ها تقریبا یک ماهو نیمه ک یه عمل سنگینی انجام دادم
یک هفته خونه مامانم بودم: دست بوسشم که ازم مواظبت کرد
بعدش اومدم خونه خودم که یک ماهه همه کارام باشوهرمه
از پخت و پز بگیر ظرف شدن و خونه جارو زدن و گردگیری و حتی داروهامم خودش تا الان میاورد بم میداد به خورد و خوراکمم خیلی رسید ک تو این یک ماه ۳ ۴ کیلو چاق شدم اونقد بهم رسید🥲
حتی لباس زیرامم ک من همیشه خودم با دست میشورم و لباسشویی نمیندازم چون حساسم و شوهرم میدونه خودش با دستش همه لباس زیرامو هرروز شسته تا امروز ...
امروز ظهر حالم خیلی خوب بود گفتم دیگه بهتر شدم میتونم کارامو بکنم و پاشدم براش ناهار درست کردم صداش زدم اومد سر سفره هنوز هیچی نخورده بود ک گف به بههههههه🥹 خیلی ذوق کرده بود الهی فداش بشم همش میگف وایییی به به ممنون ک خودت غذا درس کردی خیلی خوشمزه شده بالاخره بعداز یک ماهو نیم دستپختتو دوباره خوردیم🥲 طفلی نمیدونس چجوری تشکر کنه🥲❤️
اومدم اینجا بتایپم
که بگم
عزیزدلم الان ۹ سال شده که باهمیم و من همیشه بابت خوبیای بیش از حدت عذاب وجدان میگیریم ک در حقت کوتاهیی میکنم اونجور ک تو لایقشی محبت بت نمیکنم خودت میدونی ک جونم برات در میره ولی شخصیت نهفته ای دارم نمیتوتم هیچوقت احساسمو ابراز کنم ب زبون بیارم😔 اما من تورو با هیچ اتفاق بهتری تو این دنیا عوض نمیکنم ابدیِ من❤️😔