هربار با شوهرم بحثم میشه خودم میرم سمتش .بارها چندبار ناز میکنه من باز میرم.ایندفعه خیلی مقصر و میخوام مقاومت کنم خودش بیات الان شد ۱۲ روز.تو روزایی که قهر نه حالی از من می پرسه نه بچه.صب میزنه میره نصف شب میات ...خیلی کاراش اشتباه ولی هرکاری میکنم درست نمیشه .خودمم نمی تونم بزنم به بیخیالی .خرج و کار و مهدکودک بچه و خرید و همه چی با خودمه .حتی هم زبون ندارم .اونم اینکارا میکنه دیگه دلم میترکه
ماورای باورهای ما،ماورای بودن و نبودن ما،آنجادشتی است فراتر از تصورات راست و چپ ،تو را آنجا خواهم دید۰🦋
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
والا چی بگم شرایطت خیلی سخته اگه میتونی مشاور اگه هم نه که چاره ای نیست دیگه تغییر باید کم کم و با م ...
بهش گفتم .اینقدر زبونش چرب و نرم که من ساکت میشم و فکر میکنم دیگه تکرار نمیکنه.الان دوس ندارم برم باز باهاش صحبت کنم بعد این همه واقعا احساس بدی پیدا میکنم .می ترسم یهو از رو تنهایی باز برم سمتش😔
ماورای باورهای ما،ماورای بودن و نبودن ما،آنجادشتی است فراتر از تصورات راست و چپ ،تو را آنجا خواهم دید۰🦋
کاش صبرم زیاد بشه .از بس تنهایی و دلتنگی بهم فشار میاره میرم سمتش .گاها صبر کردم تا دوماه هم طول کشیده باز خودم رفتم سراغش .اون که وله و خوش .منم که کل مسئولیتا به دوشمه و تنهایی دمار از روزگارم درمیاره .خیلی سخته .ولی نمیخوام اینبار پیش قدم بشم
ماورای باورهای ما،ماورای بودن و نبودن ما،آنجادشتی است فراتر از تصورات راست و چپ ،تو را آنجا خواهم دید۰🦋