خیلی ناراحتم از چی میگم حرف درست میکنن
فک کنن پا گشا
مادرشوهرم گفت جلوی اونا کت هفته بعد خونواده جاریم رو خونه دعوت میکنه برای سام بار اول
گفتم تو که زحمت میکنی بیا مجلل کنیم تالار رستوران مهمونی خوب بدیم
بعد چند برادرشوهرم اخماش تو هم بود گفتم چته قیافه گرفتی میگه تو اصلا متوجه چی میگی
گفتم چیشده که
برگشتی میگه خونه دعوت نکن رستوران باش یعنی میگی خونواده اون خونت ما نیان زهرا هم ناراحت شده که چرا مامانش اینا خونت نباید بیان