چه اتفاقی افتاد که پخته تر شدید با سیاست و عاقلانه رفتار کردید
من آدم صبوری نبودم از جایی که زندگی بهم صبر اجباری رو نشون داد احساس میکنم پخته تر شدم
فهمیدم هر آدمی تو زندگیش با کلی مشکل سروکله میزنه برای همین از ی جایی به بعد دیگه رفتار زشت کسی ناراحتم نمیکنه
تجربه‌های زندگی ، ولی از نظر خودم پخته‌تر نشدم فقط اونا تونستن شوقمو کم‌کم بکشن برا همین دیگه زیاد چیزیو جدی نمیگیرم
عین پیرمردها که ساکتو اروم‌ان عین اونام
ازوقتی مشکلات ریز و درشت از سروکولم رفتن بالا و فهمیدم تنهام خودم و خودم
فقط از راه تجربه بدست میاد باید اونکار رو انجام بدی خطا رخ بده و کار دستت بیاد. اما چیز هایی هم مثل (کمتر صحبت کن بیشتر کنترل کن) و جملاتی از آدمای پخته مثل این کمک میکنه
منم یه زمانی همین فکر می کردم تا الان تو خانواده همسرم بهم یه حرفی می زنند تو خفا بعد من چیزی نمی گفتم بعد هی تو دلم می موند یهو من تو جمع نمی تونستم کنترل کنم می گفتم و همه کازه کوزه ها سر من می شکست
اون سیاست به خرج می دادندمن نمی دادم
تا اینکه یادگرفتم مثل خودشون تو خفا جواب بدم
اره خودمم اشاره کردم سیاست نیست ، یجور واکنش دفاعیه در برابر اتفاق ها که دیگه ادمو لال کردن
ولی سیاست داشتن یچیز ذاتیه بیشتر مثلا ابجی خودم یجوری طرفو میشوره میزاره کنار یا یجوری صحبت میکنه که همه‌ی خانواده چشمشون به اینه و هرکاری بگه انجام میدن بیشترم بخاطر طرز تربیتشه خیلی تو اجتماع بوده جمع‌ها مختلفو حضور داشته و الانم وقتی دقت میکنم میبینم بخاطر همه‌ی اینا کسی بخودش احازه نمیده کوچیک ترین چیزی بگه بهش و اینکه مامان بابامم بخاطر این پررو بودنشم چیزی نگفتن بهش نه محدودش کردن نه دعوایی نه چیزی از همه‌ی اینا یه همچین خروجیه بیرون اومده
در کل اول ذاتی که هر شخصی داره و بعدم تجربه های زندگی ادمو پخته و باسیاست میکنه اما از نظر خودم اولی تاثیر گذارتره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
53 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
