هر روز تماس و پیام
یک روز در میون بیرون میرفتیم برای آشنایی بیشتر
و اینکه من اصلا قرار دیدار اول رو نزاشتم مامانش و خواهرش بیان اول منو ببینن چون حس اینو میده که انگار دختر فقط باید پسندیده بشه
حتی تو خونه هم نزاشتم بیان یا میگفتن عکس بفرستیم و بفرستید و اینا که مطلقااااااا
فقط یه جایی قرار گذاشتیم با مامانش و مامانم اول رفتیم اونجا که اگر هر دو پسندیدیم بعدش با اجازه بزرگتر ها بریم بیرون و تماس بگیریم
و در نهایت ختم شد به اولین جلسه خواستگاری