سلام خونه نبودم ظهر همسایه آش نذری میداده رفته یه قابلمه که زیاد استفاده نمیشه برداشته که بعضی وقتا چون داخلش مورچه اینا میبینم همیشه قبل استفاده میشورم بعد من اومدم گفتم آب کشیدی بردی؟ منومن میکرد منم چند بار سوال کردم با خنده گفتم جون پسرمون شستیش بعد داد زد اره الکی اب کشیدم دادو بیداد کرد هی گفتم آروم .. فقط ۴ بار پرسیدم که مطمعن بشم چون یه جوری جواب میداد انگار نشسته ... ساکت شدم تا اروم بشه طبق معمول بالش گذاشت دراز کشید انگار چیکارش کردم بعد ۲ ساعت گفتم میخوای همینجوری دراز بکشی ؟ خدا شاهده با ارامش... گفت نه پامیشم ناهار بخوریم گفتم خیلی داد زدی سرم کارت درست نبود گفت اخه تو حرصم دادی ۱۰ بار پرسیدی گفتم ۴ بار پرسیدم فقط یعنی من چند بار بپرسم بازم داد میزنی همه بشنون صداتو گفت اره بازم داد میزنم
ولش کن😂😂
گفتم عذر خواهی کن بابت داد زدنت چون روا نبود من فقط خواستم خیالم راحت شه بعد بزرگش کرد دوباره بلند بلند حرف زد گفت تو هم داد زدی گفتم من کی داد زدم بهم گیر داد بعد گفت چرا گفتی جون پسرمونو قسم بخورم دیگه تمومش نکرد یکی زد رو دستم محکم منم زدمش
نشسته
یه حسی بهم میگه نشسته
اون دادشم
گرفتن دست پیشه
آقایون از این کارا بلد هستن آخه که بدونن مورچه میره داخل قابلمه آب بکشن، تو هم هی پرسش و اصرار تازه به جون بچت هم قسمش میدی، آقایون از این طرز رفتارها به شدت نفرت دارن، از شوهرم و داداشهام دیدم که میگم، وا بده بابا، یا آش رو بخور یا اگه به دلت نیس نخور، الکی دلخوری پیش میاری
گیر الکی دادی دیگه
حالا نهایت دوتا مورچه میخوردی😅
ول کن مورچه تمیزه 😂
خودش حق داره صداشو ببره بالا من ندارم دهنمو محکم گرفت داشتم خفه میشدم گریه کردم فحشش دادم خیلی گریه کردم اومد گفت پاشو بوس کرد یکم بعد یهو محل نذاشت عصبانی شد گفت چرا گریه میکنی چه دلیلی داره گفتم دلم گرفته بعد گفت گریه میکنی دلم به رحم بیاد نه دل من به رحم نمیاد ازتم عذر خواهی نمیکنم تو باید ازم عذر خواهی کنی انگار من چیکارش کردم چون چهار بار یه حرفو گفتم باید عذر خواهی کنم داد زدم سرش اومد یدونه زد تو گوشم که عمل کردم
من ۱۰ سال پیش گوشمو عمل کرودم پردشو دقیقا زد توگوشم خیلی بد سرم و گوشم درد میکنه بعد میگه حقته
به طرز مسخره ایی بهم پیچیدین
فکر میکنم یا تو میخواستی پریود شی
یا چشم خوردین
و الا هیچکس اینقدر چرت و پرت دعوا نمیکنه
کتک کاری کردیم بهم میگه زور من زیاده نباید بزنی گفتم میزنمت مگه خداگفته زنتو بزن به چه حقی منو میزنی هولم میداد میزد فکمو محکم میگرفت فشار میداد اینارو حق خودش میدونست اینقد گریه کردم نفسم بالا نمیومد ساعت ۴ بعد ظهر بود همونطوری منو بیحال رها کرد رفت بیرون هنوزم نیومده
اسی ببخشید به نظرم کشش دادی و گیر دادی
هیچکس از اینکه کنترل بشه و مثل بچه باهاش رفتار بشه خوشش نمیاد
همسر منم همینطوره هی میپرسه فلان کارو کردی دست بچه رو شستی ، قرصت و خوردی و .. منم همیشه بهش میگم که از این سوال و جوابا خیلی بدم میاد شاید آدم گاهی یادش بره
همسر شما هم شاید یادش بره قابلمه رو بشوره نیاز نیست انقدر سوال و جواب بش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
0 ثانیه پیش
3 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
