بیاین تجربتونو از عشق یه طرفه بگین حرف بزنیم یکم

بهم پیشنهاد داد چون دائمی نبود قبول نکردم

و همیشه عکساشو میبوسم هر اهنگی گوش میدم یادش میوفتم

حالم خوبه میگم کاش بود 

جای خوبی میرم میگم کاش بود

اتفاقای خوبی ک دوس دارم بیوفته رو با اون تصور میکنم

هعی واقعا  مخمه دیه ما ت رابطه بودیم ولی نمیدونم چش شده 

من سال هااا عاشق پسر داییم بودم اما هیچ وقت حس نکردم این یه حس 2 طرفه باشه و همیشه هم بخاطر درس و کار تو فامیل  میگفتم قصد ازدواج ندارم و... 

تا اینکه با همسرم آشنا شدم و خیلی عجیب یهو دلم راضی شد و بهش جواب مثبت دادم و وقتی پسر داییم فهمید تازه به من پیام داد و گفت عاشق منه و خواهش کرد که جواب مثبت ندم و... 

ولی من چون به همسرم قول داده بودم دیگه زیر قولم نزدم

داستان عجیبی بود و از شدت عشق پسر داییم به خودم شوکه شدم و همچنین از سکوتش در اون همه سال،7 سال گذشته و من 2 تا بچه دارم و اون هنوز مجرده و میگه زن نمیخوام 

به نظرت چرا این کارو باهام کرد؟ ازم متنفر بود ؟ یا به خاطر عصبانیتش از صندوقدار بود؟ یا خودشو در حد من نمیدونست؟ 

اینقد به دلیل کارش فکر کردم که مغزم متلاشی شده

عاشق دوست برادرم بودم فکر کن مغرور ترین دختر محل که عمررررررررا نگاه هیچ پسری نمی کرد اتفاقا چون اونم به شدت مغرور بود عاشق شدم

زد و دوست حسود و فضولم زنگ زدو بهش گفت که فلانی عاشقته...🥲

می دونید چی گفت؟

گفت من عاشق خواهر اونم....

حالا خواهرم از اون متنفر بود

بماند که من و غرودم لهههههههههههههههههه شدیم

چند سااااال بعد از برادرم خواستگاریم کرد

هر چقدر اصرار کرد گفتم حتی حاضر نیستم پاشونو تو خونه بذارن

با اینکه یه کوچولو احساس داشتم بهش ولی حاضر نبودم غرورم بیشتر از این له بشه

اسی من مجردی یکی بود کات کردم خودم ده ساله ولم نمیکنه بخدا خوب نیست اینجوری بیشرف منتظره من یا جدا سم یا خدایی نکرده شوهرم چیزیش بشه در این حده!!!

چ عرض کنم،،،فعلا ک ایشون یک جایگاه خیلی خوب داره روز بروزم پیشرفت میکنه، حتی یکبار بهم گفت خیلی خوشبختم....کلا بجز این هم هر کی در حقم بد کرد خیلی خوشبختم و راضیه،،در عوض من شرایطم بد و بدتر میش🥹🥹😑😑😑🥲🥲🥲

زندگی تلخی هم میخواد خب😅ولی خیلی اتفاق ها میوفته که همیشه مجهوله جوابش