یکی از اقوام نزدیک شوهرم برمیداره دوست دخترشو میاره خونه ما و بقیه اقوام.
خب من خوشم نمیاد.
حرف زدنش با شوهرمو دوس ندارم.
یه جورایی حس بدی ازش میگیرم.
درست و حسابی هم لباس نمیپوشه.
چس کلاس میذاره،درحالیکه هیچ چیز خاصی نیست و از خیلس وقت پیش میشناختیمشون.انقد الکی حس مایه داری برمیداره که نگو.هی از مال و اموالشون میگه😐(حس آدمهای نوکیسه رو منتقل میکنه)
چند روز پیش خونمون بودن،هنوز حس منفیش از خونه ما نرفته.
شوهرمم هی ازش به شوخی حرف میزنه(نه که خوشش بیادا ولی من دوس ندارم هی حرفش تو خونمون باشه).
منم از لجم سوتیای دختره رو بولد میکنم جلو شوهرم.
چندین بار هم دعوتشونو واسه باهم بیرون رفتن رد کردم.نمیدونم چرا نمیفهمن که دوس ندارم صمیمی بشم؟