منم عین تو بودم دختر خونه نبودم کار بیرون میکردم فقط برای خواب میومدم خونه شاغل بودم
حتی تو نامزدی هم سعی نکردم کار کنم گفتم بعدش قرار ی عمر کار کنم خود به خود یاد میگیرم
۲ روز قبل عروسیم دفترچه برداشتم همه غذاهارو تعریفشو از مامانم نوشتم
یک ماه با اون دفترچه پختم تا اومدم دستم
مهمونی گرفتم
از پس همهچی براومدم
چون اینجا دیگه کسس نیست برام کار کنه انگیزم رفت بالا همه کارهارو زود یادگرفتم