فخرالدین انقلابیه
شریک شیرینی فروشیِ بابای طوبی، تو جعبه های شیرینی مواد جا ساز کرد
از قضا فخرالدین و دوست انقلابیش با یه ساک که ممدارک مهمی توش بود هم سوار ماشین بابای طوبی بودن
که پلیس اومد و مواد و رو کرفت تا اومد ساک رو بگرده دوست فخرالدین تیر اندازی کرد یه پلیس رو کشت و خودشم کشته شد
فخر الدین فرار کرد
بابای طوبی هم با ساک فرار کرد
ساک رو انداخت تو یه چاه