من خیلی دوسش داشتم
از یه طرف هم خیلی گول فا.ل گیر رو خوردم که اره فلانی دوستت داره و عاشق سینه چاکته و...
ایمان پیدا کردم و امید داشتم به هم میرسیم ولی پسره تا تونست از احساساتم سو استفاده کرد
کم کم از اخلاق هاش خسته شدم از رفتار های مضخرفش
من قبلا گریه میکردم و میگفتم اگه این نباشه میخوام هیشکی نباشه اصلا اگه منو به یکی دیگه بخوان بدن خودمو میکشم و از این مضخرفات ...
الان وقتی فکر میکنم واقعا خندم میگیره !
من واسه کی گریه میکردم ؟خدایا اصلا من تو این پسر چی دیدم که خواستمش و به خاطرش شب و روز اشک ریختم و وقتیم بهم خبر ازدواجش رو داد خواستم خودمو بکشم ؟؟؟
به خدا این پسر از دار دنیا فقط یه قیافه خوشگل و صدای خوب داشت که اونم همیشه براش نمیمونه
نه اخلاق داشت نه شعور داشت نه فرهنگ داشت نه سواد درست حسابی (من سوادم بیشتره دیپلمم اون تا سوم دبستان خونده🤣🤣) خلاصه یه لات بی سر و پا و هیکل سراسر خالکوبی شده و ادعایی و خودشیفته
با اون وانت مضخزفش
حالا دلم نمیسوخت حداقل اگه سوادی داشت واسه خودش تحصیلاتی داشت بازرگانی معاونی کارمندی چیزی بود
من اونموقع اصلا به این چیزا فکر نمیکردم فقط دوست داشتم اونم مثل من دوسم داشته باشه همین!!جیگاه خانواده و اجتماعی و سواد هم که همش زرشک!!!!
وقتی به خودم اومدم یه نگاهی به دور و اطرافم انداختم دیدم چقدر دخترای ترگل ورگل و نازنینی خودشونو به خاطر یه چن تا پسر بی سر و پا به اب و اتش میزنن حقیقتش یاد خودم افتادم که چقدر به اون پست و فرو مایه بها دادم از طرفی دختر هایی رو دیدم که چقدر خانم و با کمالات بودن و خودشون رو لایق هر تقدیر خوشی با یه شریک زندگی مناسب و عالی میدیدن بدون این که درگیر عشق و عاشقی و رابطه های کثیف امروزی با پسر های لاشی باشن!منم کم کم توقعم رفت بالا اخه مگه من چیم از اونا کم تر بود من نمیتونستم لول خودمو ببرم بالا تر باید سر جام می ایستادم تا یه ادم ولگردی مثل اون پسره بیاد هرجور دلش میخواد باهام رفتار کنه؟؟من هرچی که بودم و هستم همیشه لولم از اون پسر بالاتره اینو خانوادم هم همیشه بهم میگفتن
داییم صد دفعه گفت پسره به دردت نمیخوره صد دفعه گفت اتو از این با کلاس تری تو درس خونده ای تو شانس خوشبختیت کم نیست اخه چرا باید با پسری باشی که نه کار و بار درست حسابی داره و نه حتی تورو گردن میگیره به احساساتت اهمیت میده ؟؟
چقدر تو گوشم خوندن چقدر خواستن راهنملییم کنن ولی حالیم نشد تا این که به جایی رسیدم خیلی حس بی ارزشی میکردم
منم ادمم بالاخره خسته شدم و همه چی تموم سد