من کسیم که از بچگی همیشه از طرف خانوادم تو سری خوردم
چه وقتایی که بابام با کمربند منو میزد و یا مامانم با مگس کش و این درحالیه که انقد میزدن تا سیاه و کبود بشه بدنم
همیشه هم که اعتماد به نفسم رو پایین میاوردن مخصوصا بابام
درست وقتی که در سالهای طلایی نوجوانیم بسر میبرم، همه برا دخترشون کم نمیذارن، تو فامیل هستن اونایی که اوضاع مالیشون خیلی بده ولی حداقل برا دخترشون کم نمیذارن
ولی من چی، کمتر از اندازه لباس یه سال همون فامیله از بچگی تا به الان که بیست سالمه لباس نداشتم
من اینقد کم خرج، دیروز برای یهچیز ضروری هزینه کردم، البته با اجازه پدرم و اونم مث همیشه پول رو بدون مخالفت داد، ولی مشکل اینه که بابای من وقتی پول خرج میکنه عصبانی میشه
نشست پای سفره شام و گفت تو دختر خوبی باش با اخم هاش
و منم خیلی اروم و جوری که مثلا ارومش کنم گفتم بابا من که دختر خوبیم با خنده
اونم گفت نه بدی و بعد گفت حقته که از من بترسی، تو کله تو نباید قاشق بخوره باید هاون بخوره 😭
من هیچی نگفتم و اون فقط غرر زد
ادامشو میگم الان