سر اینکه من بقلش خابیده بودم خابم رفت بعد یهو بیدارم کرد گفت سرتو بزار رو بالشت منم از صبح خسته شده بودم سرم درد میکرد گفتم سرم درد میکنه چرا بیدار م میکنی اعصابم ریخت بهم باهاش بد حرف زدم
بعد چند دقیقه دیگش اروم شدیم دوباره من ادامه دادم چرا بیدارم کردی زبون نفهمی دیگه خابم نمیبره اونم منو زد موهامو کشید زد تو سرو صورتم با دستاش چنگ انداخت من همینجوری مونده بودم اخرش گفت من دیگه نمیخامت منم اشکم بی اختیار اومد رفتم زیر پتو خابیدم
اونم اومد بقلم گفت غلط کردم کلی گریه کرد قبلا هم دعوا خییبلللللییی زیاد داشتیم ولی این دیگه اخرش بود دستم زخم و کبود شد سرمو کوبوند زمین حالا من چون تقصیر خودم بود گفتم میبخشمت اونم گفت من غلط بکنم دیگه بزنم میخام بدونم کار درستی کردم بخشیدمش ؟همه چیزش خوبه تنها مشکلش اینه تو عصبانیت نمیتونه خودشو کنترل کنه