امروز رفتم هیئت خیر سرم
خواهرم گفت منم میام
خواهرم اعصاب واسم نذاشت
یعنی انقدر عصبیم کرد
دلم میخواست خفش کنم
چیکار کرد
چکار میکرد
منم امروز رفته بودم دیوونم کردن
سنش نوجوانه؟
وا
چرا عزیزم
امشب رفتیم هیئت با چند نفر سلام و احوال پرسی کرد من نمیشناختمشون ولی به احترام مادر شوهرم منم سلام دادم کنار اونا یکی از آشناهامونم بود من با اونم سلام احوال پرسی کردم ولی مادر شوهرم زن گنده به سلام خشک و خالی هم نداد بهش منم هم خجالت کشیدم هم ناراحت شدم باید بخاطر من لااقل بهش سلام خشک و خالی میکرد
خواهرم برعکس مادر شوهر شما
هی برم به فلانی سلام کنم مگه می‌شناسی نه برام آشنا
فلانی دستش طلاعه نگه خودش نداشته باشه ها داره اما همش چشش دنبال بقیه است حسودددد خیلی
هرچی ما رو باهم میبینه میگه اصلا نمیخوره خواهر خواهر باشید
من سنگین سلام و علیک دارم ولی سبک نیستم خواهرم خودش میگه نمیتونم سنگین باشم😑
خواهر شوهر من مثلاً میگه به پدرت بگو برات فلان چیزو بخره یا میاد از شوهرم قرض میگیره فکر می‌کنه من نمی‌دونم فرداش زنگ میزنه منت می‌زاره
اصلا درکش نمیکنم
مادرشوهرمم از قصد سلام نکرد فکر می‌کنه اونجوری می‌تونه کنه زیر سلطه خودش بگیره
بدتر از دخترشه
مادرم فوت شده یهو برگشت به پدرم گفت می‌خوام برات زن بگیرم دلم میخواست بزنم تو گوشش ...
مادرم و پیر کرد همیشه مادرم غصه شو می خورد خیلی بی لیاقته
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
