سلام بچه ها اول از همه بگم من ازدواج دوممه شوهرم از ازدواج اولش یه پسر چهارساله داره، و مشترک یه پسر یکسال و نیمه داریم و طبقه بالای مادرشوهرمیم، مادرشوهرم پنج تا نوه داره ک یکیش از ما خیلی دوره امشب همه نوه هاش خونشون بودن فقط پسر کوچیکم بالا بود و نوه دیگش ک ازمون دوره پسر بزرگم وقتی اومد بالا گفت مامان جونم برام جامدادی و اینا خریده وقتی نشونم داد کلی خرت و پرت مثل جا سویچی عروسکی و مداد و اینا داخلش بود بعد دیدم ب همه نوه هاش داده، داشتن پایین ذوق میکردن، ولی برا پسر من چیزی نگرفته بود خیلی دلم شکست نمیدونم بجا بود یا ن، پسر کوچیکم با حسرت ب بزرگه نگا میکرد میخاست بره ازش بگیره اونم جیغ کشید نزاشت خیلی اعصابم خورد شد امشب میگم حداقل برا کوچیکمم ی اسباب بازی کوچیک در حد سی چهل تومن میگرفتی مگ چی میشد شوهرم رفته هیات نیومده هنوز دلم میخاد بهش بگم مامانت اینجوری کرده بنظرتون کارم درسته یا ن، امشب خیلی دلم شکست بنظرتون اصلا حق دارم یا ن
حق داری.
مادر شوهرت مریضه
فعلاصبرکن.به شوهرت بگووقتی میادبراش یه خوراکی یااسباب بازی بگیره
محتاج کادوی این واون نیست که بچت .میدونم دلش میخوادولی بگذره بادش میره
اگه بازم همینطوری کردن اون موقع بگو
به شوهرت هم بگی دعوا بزرگتر میشه فقط برو خودت بخر به روی خودت نیار
خودت برای پسر کوچیکت بخر و بگو مادربزرگت یادش رفته بگه برادرت برات بیارتش.
شاید چیزی خریده منتظره برید خونش به دست خود بچه
حالا گفتی هم چیزی تغییر میکنه جز اینکه مادرشوهرت یه چیز دیگه بهت بگه و تو اتیشی تر بشی
من خودم خواهر ۱ سال و ۴ ماهشه حسرت و اینارو متوجه نمیشه میدادنم میخواست بکنه تو دهنش شاید اونا هم گفتن بچست بزرگ شد براش بخریم بتونه نگهداره الان چیزی متوجه نمیشه که به فکر روحیش باشی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
43 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
