بله خیلی خوشش میاد و حتی الانم داره به شما فکر میکنه خیلی هم پسر خوش اخلاق و دل پاکی هست.
حدودا یک ماه قبل عید به شما پیشنهاد میده و یک سال بعد از این پیشنهاد شما ازدواج میکنید با هم و خیلی هم خوشبخت میشید و یک روز که ایشون صبح زود از خواب بیدار میشن و میرن نانوایی نون داغ بخرن ناخودآگاه پاشون در مسیر برگشت لیز میخوره و سرشون به یک سنگ برخورد میکنه و اینجاست که دیگه هیچوقت شما رو نمیشناسه و به یاد نمیاره و همونجا همه چی تموم میشه متاسفانه