امروز رفتم تره باری و سبزی فروشیمون
تره باری محل بسیار پسر خوب مودبیه
سنشم حدود ۲۲ تا ۲۵
یعنی اندازه بچه منه
رفتم سبزی بخرم دیدم این بیچاره سکسکه داره
داره ب همکارش میگه از صبح سکسکه دارم
اینقد اب و شکر و عسل خوردم
نفسمو نگه داشتم نمیره
یعنی دارم میمیرم...از زندگی سیر شدم خداشاهده داشت با حالت گریه و استیصال میگفت
خلاصه سبزی من کشید گفت رمز من اهسته زیر لبی رمز گفتم گفت خانم نشنیدم من باز اروم گفتم
بار سوم بازم پرسید مودبانه
یهو با صدا تقریبا بلند با عصبانیت
گفتم اهه مگر کری چند بار تکرار کنم
یهو با حالت تعجب و ترس گفت خب خانم شما اهسته گفتین با یه حالت ناراحتیم گفت
ببخشید حالا
(من میشناسه میدونه زن اروم و باشخصیتیم)😜🤪😛
یهو بعد چند ثانیه زدم زیر خنده گفتم سکسکه ات رفت
یعدفه با خوشحالی گفت اره رفت رفت
خانم ممنونمممم سبزی هم مهمون من😂🤣
با صدا بلند ب همکارش میگفت سکسکه ام رفت 😂😂
خلاصه امروز سبب خیر شدم🤪😜