روزیمون خوبه ولی نه اونقدری که پولدارمون کنه، در حدی که گاهی وقتا از جایی گه فکرشم نمیکردیم یه کمی پول میومد دستمون و خدا هوامونو داشت. اما نه از طریق شغل همسرم.
همسرم املاک داره ولی واقعا مثل بقیه اونقدر پردرآمد نیست. خیلی هم واقعا آدم درستیه، از دروغ گعتن و شیادی میترسه و با دست خالی هم همیشه به نیازمندا کمک میکنه. ولی یه جای کار این وسط میلنگه. مثلا مشتری میاد، هر دو طرف راضی همه چی خوب داره پیش میره، یهو میبینی پای نوشتنِ قولنامه، معامله به هم میخوره، اونم سر چیزای مسخره. تو این سه چهار سالی که این کار رو راه انداخت خییییییلی از این موردا پیش اومد. یعنی یه معامله ای که ۱۰۰ درصدی بود به هم میخورد. واقعا نمیفهمم چرا، ای کاش بشه یه کاری کرد که همه ی این معامله ها به سرانجام برسه و انقدر الکی بهم نخوره