یکم طولانیه اما لطفا بخونید و هم فکری کنید.
دوساله ازدواج کردم.یه پسر سه ماهه هم دارم.همسرم شهر دیگه کار میکنه.فقط اخر هفته ها میاد پیش من.مادر و پدرمم چون نگرانن میگن وقتی شوهرت نیست بیا خونه ما.چنددفعه نرفتم کلی اصرار کردنو اومدن دنبالم تو خجالت مجبور شدم برم.وقتی اونجا هستم خیلی معذبم واسه لباس پوشیدن و غذا خوردنو ساعت خواب و بیداریم و بدتر از همه اینکه گریه های شبونه نوزادم باعث شده خانوادمم آرامش نداشته باشن.خیلی کمک حالم هستن اما واقعا معذبم.میدونید دارم چی میگم.به شوهرم که اعتراض میکنم میگه شرایط کار منو میدونستی اگه سختته بیا همین شهری که من کار میکنم.اما حقیقتش خیلی واسم سخته برم شهر غریب با یه نوزاد.تازه شغل شوهرمم پروژه ایه.ثابت نیست هی شهرش عوض میشه شیش ماه اینجا یه سال اونجا.واقعا دوراهی موندم.ممنون میشم نظرتونو اعلام کنید