خانوما شماها جای من باشید یه شوهر پولدار که موقعیت مالی و اجتماعی خوبی داره ماشین خارجی داره و رفاه مالی خودتونو بچتونو ول میکنید برید؟ من دیگه نمیتونم تحمل کنم دارم دیوونه میشم با هر چیزی ک از خیانت شوهرم یادم میاد یا بقیه برام میگن ناجور بهم میریزم حالم خراب میشه بدنم داغ میکنه سرم درد میگیره 😭😭😭😭 از طرفی ام شوهرم ارتباط عاطفی خیلی خوبی نداره باهام رابطه جنسی ام نداریم اما مطمنم الان با کسی نیست یکساله تحت درمان مشاوره اس اما من دیگه بهش ذره ای اعتماد ندارم فکر کاراشو میکنم از خودم متنفر میشم ک چرا مثه ی تیکه اشغال پرتش نکردم این پول لعنتی آدمو مجبور میکنه بخاطر داشتنش چه حقارت هایی رو تحمل کنه😭😭😭 نمی‌دونم چکار کنم نمی‌دونم حالم خیلی بده مهریه ام نمیتونم ازش بگیرم پس حرف مهریه نزنید حتی مهریه ام بگیرم مبلغی گیرم نمیاد ک برا خودمو بچم رفاه ایجاد کنم حالم خیلی بده خیلی کاش بمیره کاش ی مرگ با درد رو تجربه کنه هرچند الان خدا داره اذیتش میکنه مدتیع ب مقدار پول از دست داده کلاه سرش گذاشتن انقد خوشحالم اما من می‌خوام بلا های بدتری سرش بیاد جای من بودید چکار میکردید؟ درضمن اینم بگم ک خونه پدرم آنچنان مشتاق برگشت من با بچم نیستن داداشم با دخترم نمیسازه خیلی خدایا این چه بختی بود نصیب من کردی
نمیتونی یک جای کوچک اجاره کنی
خیلی سخته واقعا، اگه بتونی در نظرش نگیری خوبه یعنی فکر کن فقط یه هم خونه داری.البته خیلی سخته
من دوست دخترم بهم خیانت کرد و اومد گفت نمیخوامت کیه دیگه رو دوست دارم
خیانت از هر نوعی باشه قابل بخشش نیست آخرش ته دلت یه چیز هست .
فقط جدایی و بعد چندسال دوباره ازدواج آرآم میکنه
باید تجزیه و تحلیل کنی
یا ببخشید و شوهرت رو به عنوان مرد جدیدی نگاه کنی و باهاش ارتباط برقرار کنید
یا جرات طلاق و چالش های بعدش رو داشته باشی
وگرنه تو این شرایط آدم دیوونه میشن
بهتره باسیاست پول پس انداز کنی ازش طلا بخری حیف میدون روبادست خالی ول کنی عاقل باش یکم تحمل کن دخترجان
همین دیگه عزیزم همیم زورم میاد این کثافت وقتی منو گرفت دست خالی هیچی نداشت از اروپا برگشته بود زلیل شده از صفر شروع کرد نمیگم وضعم بد بود اما رفاه الانو نداشتم با خیلی از نداری هاش ساختم اون اوایل الان پولدار شده برا من دم تکون میده زورم میاد برم سختی بکشم 😭😭 پس اندازم نمیتونم داشته باشم بفهمه دیگه کارتاشو ازم میگیره
فقط ازدواج مجدد با ی آدمی ک دوسم داشته باشه و از این شوهر عوضیم پایین تر نباشه میتونه منو آروم کنه ک چنین مواردی نیست متاسفانه و من برا ازدواج مجدد هم ترس دارم چون ی دختر کوچولو دارم ک هرگز نمیتونم ولش کنم دیدی چه بلایی سرم اومده دیدی چقد ی آدم میتونه بیچاره باشه نمونه بارزش منم
خودت فقط می تونی خودت رو نجات بدی
با این وضعیت نمیشه زندگی کرد ،نفرت تموم وجودت رو گرفته
یکبار بیا قشنگ که الان یکسال گذشته تحلیل کن چرا این طوری شد،وی شد که اینجوری شد ،ایا من نقشی داشتم و یا ذات بوالهوسش فقط مقصر بود
آیا آینده ای دارم با این فرد،ده سال دیگه چطوره وضعیتم
