قضیه از این قراره که مامانم ۴۰۰ تومن داد به یه نیازمندی که پول نداشت برگرده شهرش این پول هم فطریه بود بعد بابام اومد خونه و به خاطر این موضوع با مامانم دعوا کرد و میخواست بزنش چون مامانم بهش گفت تو هم مثل مامانتی که خیرش به هیچکی نمیرسه و بی ریشه ای...خلاصه بعد منم یکم پول داشتم دادم به مامانم گفتم بهش بده البته با لحن تند گفتم بیا این پولو بهش بده بعد مامانم پولا رو ریخت تو سرش منم قصدم فقط این بود جنگ تموم بشه آخه جنگ خارجی بود جنگ داخلی هم بهش اضافه شده بود واقعا قابل تحمل نبود پریشب بعد چند روز نیومدن خونه اومده میگه من بهش بی احترامی کردم و همچین دختری که بی احترامی میکنه و نمیخوام و فلان بعد منم زدم زیر گریه و گفتم اصلا من دوماه دیگه از این خونه میرم خوابگاه و دیگه بر نمیگردم و یه قرون پولم ازت نمیخوام و اصلا اسمم از تو شناسنامه ات حذف کن حالا منم کنکوری ام بعد این شرایط خیلی اعصابم رو بهم ریخته چون دیگه نمیخوام زیر منتش باشم و دو روزه تمرکز درست حسابی واسه درس خوندن ندارم و هی خود خوری میکنم به خاطر همچین آدمی که ۲۰ ساله نزاشته زندگی کنم ده سال معتاد بوده حالا هم ده سال ترک کرده و همیشه مایه عذابه بعد کنکور میخوام دو ماه برم سر کار بعدم برم دانشگاه یه شهر دیگه بنظرتون تو دو ماه چه کاری منو قبول میکنن ؟ همزمان با دانشگاه میشه رفت سرکار؟چون میخوام دیگه پول ازش نگیرم ،میشه یکم مشورت بهم بدید و آرومم کنید💔😥
فروشندگی
توی دانشگاه خودشون کاردارن بپرس توی قسمت سلف و حضور غیاب خوابگاه و... البته خوابگاهم قند و عسل نیست باید چهارتا چشم اضافه داشته باشی یا دزدن بعضیاشون یا تهمت زن و خراب البته همشون نه ولی حواست باشه باهیچکیم جیک تو جیک نشو و سر زندگیتو و هیچی نگو و اکیپ مکیپ این چیزام نرو و نداشته باش فقط تنها باش همین دوستای دانشگاه و خوابگاهی تهش بلانسبتت خرابیه و معتادیه همشون مار سمین
وای چقدر پدرا این دوره زمونه بد شدن(البته نه همه)پدر منم ریختش رو میبینم عق میزنم حال بهم زنو
آدمی نیستم که خیلی با کسی ارتباط نزدیکی بگیرم تا این حد یعنی تو دانشگاه کار بهم میدن ولی تو خود محیط دانشگاه خجالت میکشم کار کنم اگه برم به استاد ها بگم میتونن برام کار پیدا کنن؟ آخه میخوام برم دانشگاه علوم پزشکی حالا نمیدونم کدوم رشته رو بیارم مثلا میتونم منشی یه دکتر بشم همزمان دانشگاه هم برم ؟
عزیزم از منی ک ازت بزرگترم نصیحتم اینه هیچ چیز حریم امن خونه نیست حتی بااین پدری ک گفتی خونه و گزینه های نزدیک خونه بهترینن شما هنوز جوونی غرورتو داری درسته ولی عجولانه ام تصمیم نگیر اینکاری میخای بکنی خیلی سخته و نیاز بهش نیست خداروشکر مادرتو داری راه دور نرو
غیر از اینکه خودم بخوام برم فکر نکنم شهر خودم اون رشته ای که میخوام بیارم ولی تنها راه آرامشم همین میدونم خیلی سخته لااقل واسه منی که یه دختر ضعیفم ولی چاره ای جز اینم مگه هست کار سبک هم یعنی ازم بر نمیاد یعنی ؟
بقیه دوستان میشه شما هم مشورت بدین ؟
این خاصیت پدرمادر ایرانیه همیشه جلو بچه ها دعوا میکنن
اونا که دعوا میکنن تو سکوت کن،مادرت بعداز اینهمه سال باید اخلاق شوهرش دستش بیاد
واسه ما همیشه مارو قاطی میکنن بعدش هم آشتی میکنن به مانمیگن ولی چ.س ناله هاشون واسه ماست همیشه
ماهم یادگرفتیم دخالت نکنیم توام سعی کن بی طرف باشی و خنثی
یکم تحول کن بعدش که درست تموم شد میری سرکار عجله نکن
